برنامههای تلویزیون در نوروز 92 بار دیگر نشان داد که هنوز رسانه ملی راهبرد ویژهای در ساخت برنامههای سرگرمکننده بهویژه برای ایام خاص ندارد و اگر دست بر قضا سریال یا برنامه نمایشی دیگری با توفیق و جلب نظر مخاطب همراه شود این موفقیت مرهون تلاشهای فردی و کار بلدی بهخصوص پیشکسوتانی است که پیش از این نیز آثارشان با استقبال مواجه شده و نمیتوان آن را بهحساب رسانه ملی گذاشت؛ البته نمیتوان سهم برخی مدیران میانی در حمایت از گروههای موفق را هم نادیده گرفت.
چه بسا فیلمنامهای از سوی یک پیشکسوت در یک شبکه مردود اعلام شده اما مدیر فیلم و سریال شبکهای دیگر که هوش و درایت و سابقه درخشانتری داشته، با حمایت از گروه سازنده توانسته سهمی اساسی در ساخت یک اثر موفق داشته باشد. با این حال چنین حمایتهایی نیز ناشی از تلاشهای فردی است و باز به سیاستگذاری رسانه ملی بازنمی گردد کما اینکه با جابهجایی مدیران میانی یا کمکاری برنامه سازان به هر دلیلی، ناگهان تلویزیون از وجود حتی یک سریال معمولی تهی میشود. ظاهرا سیاست کشت در تلویزیون همچنان دیم است. بار دیگر استخوان خرد کردههای برنامه ساز تلویزیون، نظرها را به رسانه ملی جلب کردند و باز هم نشان دادند که همچنان دود از کنده برمیخیزد. در میان برنامههای نمایشی که امسال در نوروز روی آنتن رفت، برخی آثار توانستند موفقیت زیادی جلب کنند و بعضی برنامههای تلویزیونی حتی جمعهای فامیلی و برنامهریزیهای سفر یا مهمانی را هم تحتتأثیر قرار دادند؛ اتفاقی که مدتها بود آن را فراموش کرده بودیم. در این مجال برخی از این برنامههای نمایشی را مرور میکنیم و در کنار آن به آنهایی میپردازیم که نتوانستند سهمی در توفیق جلب مخاطب داشته باشند.
کلاه قرمزی، همچنان پیشتاز
کلاه قرمزی در تلویزیون شبیه یوسین بولت در دوی 100متر یا مایکل فلپس در شنا شده است که با فاصله زیاد از حریفان خود جلوتر است. اگرچه کلاه قرمزی و دوستانش امسال نسبت به سالهای قبل کمی افت کرده بود ند اما همچنان در جلب نظر مخاطب موفقتر از باقی برنامههای نمایشی بودند. یکی از مهمترین عوامل موفقیت کلاه قرمزی آن است که خود را کمتر تکرار میکند و اگر از موضوعات آزمون پس داده بهره ببرد، کار را به ابتذال نمیکشاند. استفاده از چهرههای سرشناس بهعنوان مهمان در آیتمهای کلاه قرمزی پیش از این در جلب مخاطب تأثیر بسزایی داشت ولی استفاده از آن در طول چند سال گذشته لوث نشده و حتی امسال نیز سازندگان این برنامه پرطرفدار بهدرستی از آن بهره گرفتند. سازندگان کلاه قرمزی مدیوم تلویزیون را خوب میشناسند و با استفاده از آن هر از چندی توفیقهایی اساسی در سینما هم بهدست میآورند؛ به تعبیری دیگر آنان در تلویزیون میکارند و در سینما برداشت میکنند که صد البته نوش جان و گوارای وجودشان، چون این نانی است که از خلاقیت و پشتکار خود میخورند.
آب پریا، پدیده نوروز 92
آب پریا، ساخته ارزشمند مرضیه برومند اثبات مکرری برای برخاستن دود از کنده بود. سریالی که بدون شعارهای مرسوم تلاش کرده بود در قالب یک فانتزی خوش ساخت، مخاطبان تلویزیونی را متوجه حفظ محیطزیست کرده و ارزشمندی طبیعت را یادآوری کند. در کنار آن آب پریا چندین شهر و منطقه جذاب توریستی ایران را در قالب سریال و در متن صحیح قصه گنجاند بدون آنکه این ایرانگردی توی ذوق بزند. افزون بر اینها برخلاف رویه معمول سریالهایی اینچنینی که سعی دارند با تکه کلامها یا ساختارشکنی زبانی خود را در حافظه کوتاهمدت بییندگان ماندگار کنند، در آب پریا تأکید ویژهای بر فارسی سره شده بود و شمرده و صحیح سخن گفتن شخصیتها، خود تبدیل به راز مانایی در ذهن مخاطبان شد. این درحالی بود که هر کدام از کاراکترها براساس موقعیت داستانی خود حرف میزدند و اینطور نبود که استاد یا خانه شاگرد، یکسان سخن بگویند. آب پریا غیراز اینکه خود پدیده نوروز92 بود، دو شخصیت ماندگار با بازی درخشان بازیگرانش خلق کرد یکی هنگامه مفید در نقش برف پری و دیگری امیر میرآقا در نقش فیروز. اما یکی از مهمترین موارد نقض برخاستن دود از کنده، همه خانواده من ساخته داریوش فرهنگ بود؛ سریالی که قواره همه قصه چند خطیاش به تن 13قسمت بدجوری زار میزد و باوجود بهرهگیری از یک دوجین بازیگر شناخته شده نتوانست حتی بیکارترین مخاطبان تلویزیون را پای خود بنشاند.
پایتخت2، پیروزی فیلمنامه
دو سال پیش، ماجراهای خانوادهای که شب عید برای مهاجرت از علی آباد کتول راهی تهران شده بودند، در قالب سریال پایتخت برای مخاطبان آنچنان جذاب بود که قسمت دوم آن نیز امسال روی آنتن رفت. تصویر واقعی از یک خانواده ایرانی، مهمترین عامل موفقیت این سریال بود اما برگبرنده پایتخت 2 که یک سروگردن از بخش اول خود بالاتر ایستاد، فیلمنامه منسجم و قابل تاملش بود. گنبد و گلدستهای قرار است از علی آباد به قشم برسد و همان خانواده سریال پایتخت با آن همراه میشوند اما جنس حوادثی که در این مسیر طولانی برای آنان رخ میدهد، با جنس ماجراهای سریال دو سال پیش که در جهت بیان معایب و معضلات مهاجرت ساخته شد، تفاوتهای عمدهای دارد. این حوادث اگر برپایه یک قصه درست شکل نمیگرفتند به راحتی در دام تکرار و اطناب میافتاد اما فیلمنامه قوی، بار دیگر توانست در جلب نظر مخاطبان توفیق بهدست آورد. در کنار آن نمیتوان بازیهای روان و گاه فوق العاده علیرضا خمسه، محسن تنابنده، احمد مهرانفر و ریما رامین فر را نادیده گرفت، کمااینکه بازی برخی بازیگران مهمان نیز در این زمینه کمک شایان توجهی در ماندگاری این سریال داشت.
پاشنه آشیل فیلم خارجی
بهنظر میرسد وقت آن رسیده که رسانه ملی، یکبار برای همیشه تکلیف خود را با موضوع فیلم سینمایی خارجی یکسره کند و از اساس کلا نمایش آن را از شبکههای اصلیاش کنار بگذارد. شاید در روزگاری تلویزیون و معدود برنامههای سینمایی آن یکی از اصلیترین منابع تماشای فیلم برای علاقهمندان سینما بود اما اکنون با گسترش و ازدیاد منابع مختلف تأمین فیلم، پخش فیلم سینمایی خارجی در تلویزیون با این وضعیت، صرفا به کاهش اعتماد مخاطب به رسانه منجر میشود. شاید یک زمان وقتی در میان لیست محدود فیلمهای بتا ماکس یا حتی وی اچ اس، اثری از بازرس با بازی سرلارنس اولیویه و مایکل کین نبود، علاقهمندان سینما آن را مشتاقانه در برنامه اکبر عالمی تماشا میکردند و متوجه نمیشدند که قصه آن برای قابلیت پخش از تلویزیون تغییر کرده است اما اکنون نمیتوان برای مخاطبی که فیلم سگ آبی (Beaver) با بازی مل گیبسون و جودی فاستر را حداقل یک سال قبلتر دیده، دختر و پسر فیلم را دخترعمو، پسرعمو معرفی کرد! بهتر است شبکههای تازه تاسیس بهجای حاضرخوری، وظیفه نمایش فیلم خارجی با سانسور مناسبتر را بهعهده بگیرند و براساس نوع مخاطب خود ساعت نمایش آثار انتخابی را تعیین کنند. شبکههای اصلی نیز کلا پخش فیلم خارجی را به فراموشی بسپارند و درعوض تلاش کنند تله فیلمهای بهتری بسازند.